کوچه گرد غریب این شهرم
شب گذشته چقدر تنهایم
نیست جز اه و اشک و افسوسم
بین چشمم به روی لبهایم
با خودم حرف میزنم افسوس
دلم ارام تر شود افسوس
با خودم حرف میزنم شاید
دلم ارام تر شود افسوس
میزنم بر سرم که بایادت
جگرم شعله ور شود افسوس
کودکانم به دست قاتلم و
کودکانت ز راه می ایند
بین این شهر بی وفایی و درد
سمت این قتلگاه می ایند
تازگی ها به روی لبهایم
حرف هایی غریب می اید
گاه امن یجیب می خوانم
گاه شیب الخضیب می اید
همه سر گردم خیزران کندن
همه مشغول کعب نی سازی
تازگی ها که بازی طفلان
شده از بام سنگ اندازی
تازگی ها حدیث سرخی را
مینویسد به شانه ها تش
تازگی ها تنور خولی را
گرم تر می کنند با اتش
نیست نیت حنجر سفیدی را
چشم حرمله خوانده
به تو سوگند زانوانم را
حجم تیر سه شعبه لرزانده
حرف اب اورت شد و گفتند
نیزه ها را بلند تر سازید
سمت او نه نمی توان برویم
تیر باید که بیشتر سازیم
دختران گفته اند با بابا
معجری دوباره بیار
رو سری نه بیا و این دفعه
گل سر یا که گوشواره بیار
پیر زن ها به کودکان گفتند
سنگ باید به سمت ابرو زد
زلف خاکی اگر نشد شانه
میشود چنگ هم به گیسو زد
هر که اینجا رسیده میداند
صدقاتی به رایگان دارد
باز گرد از سفر مسافر من
کوفه بازار بردگان دارد
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.