کویر تشنه شده قلبم ای سحاب بیا
تمام زندگی ام بی تو شد سراب بیا
هزار جمعه گذشت و نقاب نگشودی
به جان فاطمه این جمعه بی نقاب بیا
مباد ان که بیایی و مرده باشم من
شتاب کن که عجل می کند شتاب بیا
گذشت عمر و ندیدم تو را به بیداری
کرامتی کن و امشب مرا به خواب بیا
گناه من ره دیدار بسته بر رویت
تو بهر دیدن من از ره ثواب بیا
غروب جمعه شود بی تو روز های دلم
به صبح جمعه من همچو افتاب بیا
به درد های به حیدر نگفته زهرا
به ناله های سحر گاه بوتراب بیا
به سینه ای که شکسته از سم ستور قسم
به صورتی که شد از خون سر خزاب بیا
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است