گفتم خلیل زاده ام آتش عقب کشید
دستی به روی شانه من با ادب کشید
لعنت بر آنکه آتش از او با حیاتر است
از پشت سر لباس مرا با غضب کشید
با آنکه در مقابل خانه مرا زدند
همسایه ای ندید و کتک ها به شب کشید
اینجا میان روز زمین خورد مادرم
رویش عبای خویش امیر عرب کشید
شهر مدینه شهر زمین خورده ها شده
سجاده را ز پای من آن بی نَسَب کشید
شبهای جمعه مادر ما داد میزند
گیسو گرفت قاتل و سر را عقب کشید
صحبت ز شام و هلهله ها می کُشد مرا
آن لحظه ای که کار به بزم طرب کشید
میخواست داد عمه ما را در آورد
آتش به قلب سوخته آن بی ادب کشید
اول شراب خورد و به سر یک نگاه کرد
با خنده چوب دستی خود روی لب کشید
یک سرخ مو ز قافله ما کنیز خواست
ترسید دختری و خودش را عقب کشید
.
شهادت امام صادق ۱۴۰۰ حاج امیر کرمانشاهی
.
جدیدترین دفترچه کتاب مداحی » کلیک کنید
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است
سایت مهجه به روزترین مرجع انتشار متن مداحی
.
Mohjat.net
.