گفتم میاد بابا گفتن که رویامه * سید مجید بنی فاطمه

نویسنده:
بازدید: 1627 بازدید
مهجه در تلگرام

گفتم میاد بابا گفتن که رویامه

در وا شد و گفتم این دیگه بابامه

باور کنم بابا این تشت پر خونِ

ای سر شدی امشب مهمون ویرونه

حالا که اومدی جونم بشه فدات

تو این یه ساعتِ از چی بگم برات

از سوزش سرم از پای پر ورم

از چی بگم برات از وضع معجرم

از غارت حرم از چی بگم برات

******

اروم بگم بابا چون عمه بیدارِ

این زخم رو پلکم سوغات بازارِ

بازار کدوم بازار با سنگ و چوب رفتیم

اون چند قدم راه و صبح تا غروب رفتیم

از بس صدات زدم دیگه گرفت صدام

مثل قدیم بیا قصه بگو برام

از قصه سرت از زخم پیکرت

قصه بگو برام از وضع حنجرت

از اشک مادرت قصه بگو برام

******

حتما خبر داری افتادم از ناقه

دیگه نگم چی شد گوشم هنوز داغِ

دستام که رفت بالا چشمام و میبستم

بابا بگو ایا من خارجی هستم

مهمونی بردنم از اون شبم نپرس

من بهترِ نگم از زینبم نپرس

از زخم بی حسای از اون همه عذاب

چیزی ازم نپرس از چادر و نقاب

از مجلس شراب چیزی ازم نپرس

دانلود فایل صوتی از اینجا

 

www.mohjat.net

متن کامل

فاطمیه 1402