گمان مدار که رفتم تو را رها کردم
چهل شب است که هر شب تو را دعا کردم
چهل شب است که دور سر تو گردیدم
چهل شب است که دائم تو را صدا کردم
به جد و مادر پهلو شکسته ام سوگند
که شام را به عزای تو کربلا کردم
چهل عروج به هر سو که دیده بگشودم
تو را نگاه به بالای نیزه ها کردم
نشد به مقتل خون بوسه بر رُخَت بزنم
تنت به دست گرفتم خدا خدا کردم
به خون سرخ تو صورت نگار میکردم
گلاب اشک به زخمت نثار میکردم
تو در مبارزه کار امام میکردی
تو زیر کوه مصیبت قیام میکردی
ز نوک نیزه دشمن هماره میدیدم
که پا به پای سرم فتح شام میکردی
ز هر طرف که سرم را به نیزه میدیدی
به روی غرق به خونم سلام میکردی
به اشک چشم همه دوستانمان سوگند
که خواب را تو به دشمن حرام میکردی
اگر چه نخل شرف آب خورد از خونم
به جان فاطمه تا حشر از تو ممنونم
حاج محمود کریمی / ظهر اربعین ماه صفر 1398
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست