یه پسر نه چهار تا پسر
یکیشون عین قرص قمر
به فدای سر پسر زهرای اطهر
عباسم اقا بود شبیه مولا بود
از اول عمرش عزیز زهرا بود
میگن کنار فرات سوخت گلوی بچم
مشک دریده شد وای آبروی بچم
من گریه مدینه ام ای روزگار
با غصه هم نشینم ای روزگار
بگو با مردم شهر ای روزگار
من ام بی بنینم ای روزگار
میگن از پشت سر اومدن
تن ماه و با تیر میزدن
سر پیری عصای من و ازم گرفتن
میگن که غوغا بود فاطمه اونجا بود
سرِ سرُ بچم میگن که دعوا بود
سجاده پای زهرا خون وضوی بچم
خیمه تشنه بود آه آبروی بچم
شکستی الماسم و ای روزگار
چیدی گل یاسم و ای روزگار
خزون زدی به باقم ای روزگار
گرفتی عباسم و ای روزگار
****
تو نفس هام پر از شراره
ناله هام روز و شب نداره
میسوزم از همین که حسین مادر نداره
میگن حسین پیر شد
یهو زمین گیر شد
رو نیزه عباس و که حرمله شیر شد
سیلی زدن به بچه روبروی بچم
من بمیرم ای وای آبروی بچم
عالم زیر پرم بود ای روزگار
خونم خودش حرم بود ای روزگار
عصای دست من بود ای روگار
علی اکبرم بود ای روزگار
خونم پر از قمر بود ای روزگار
از اسمونا سر بود ای روزگار
قاسم تو اسمونم ای روزگار
ستاره سحر بود ای روزگار
تموم باورم رفت ای روزگار
پناه این حرم رفت ای روزگار
میگن حسین صدا زد ای روزگار
تموم لشکرم رفت ای روزگار
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
دانلود مداحی جدید / جدید ترین متن نوحه و متن مداحی تمام مداحان از سایت مهجه
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است
وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com
سایت مهجه | www.Mohjat.net
@Mohjat_net
#Mohjat