یکی دستور میداد غارتش کنید
خواهرش داد میزد راحتش کنید
دافع البلایا سنان سیلی میزنه به کعبه الرزایا
دافع البلایا غریب گیر آوردنش چیکار کنم خدایا
خون تو شد مباح زخمی بی پناه
****
دسته جمعی با هم میزدن شدید
یه نفر میگفتش جایزم بدید
حرف بد شنیدم گشتم ولی دور و برم من یه محرمم ندیدم
حرف بد شنیدم به سختی نیزه از تن برادرم کشیدن
خون تو شد مباح زخمی بی پناه
.
با نوای سید محمدرضا نوشه ور
شب پنجم ماه محرم ۱۴۰۲
اشعار محرم ۱۴۰۲ یکجا » کلیک کنید
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net
.