


یک عمر گفتم که ای کاش در کربلای تو بودم
متن شعر
یک عمر گفتم که ای کاش در کربلای تو بودم
در بین یاران پاکت من جانفدای تو بودم
یک عمر از اهل کوفه گفتم که بیزار هستم
هر بار نامت می آید گفتم وفادار هستم
با کربلا گریه کردم تا با تو همدل بمانم
از کربلای زمانم حاشا که غافل بمانم
حالا کجا ایستادم حالا که وقت نبرد است
باید که بیدار باشم تکرار تاریخ درد است
جانم فدایت حسین جان
****
سر تا به پا گرچه زخمیم مانند زینب صبوریم
با تکیه بر دست عباس ما مردمان غیوریم
ما وارثان ابالفضل زیر علم قد کشیدیم
در سایه اش زندگی را غیر از شهادت ندیدیم
این پرچم از آن مولاست باید که بالا بماند
فرزند زهرا نباید اینبار تنها بماند
روزی که آماده باشیم پایان این انتظار است
می آید آن کس که گفتم در دست او ذوالفقار است
جانم فدایت حسین جان
محمدرضا بذری
شب ۵ ماه محرم ۱۴۰۴
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
Rubika: @mohjat_net
www.Mohjat.Net

