بر سر بام گرفتار به صد شیون و آه
می فرستم چه سلامی به اباعبدالله
دست بر سینه شدم رو به بیابانم من
تو کجای سفری حیف نمی دانم من
این لب پاره فقط ذکر تو گفته است زیاد
من گرفتار تو ام کور شود ابن زیاد
کوفه شهر پدرت بود ولی حالا نیست
غیر بغض علی از چهره شان پیدا نیست
غم نبینی دو سه روز است فقط غم دیدم
ظهر در دور و برم حرمله را هم دیدم
کاش که جای تو با مسلم تو بد بشوند
اسب ها جای تو از روی تنم رد بشوند
کاش تا گودی گودال به زورم ببرند
سرم من را ببُرند و به تنورم ببرند
کاش پیراهن من غارت دشمن باشد
خیزران جای لبت روی لب من باشد
دور تا دور منه زار غریبه باشد
از محبین تو یک امِ حبیبه باشد
نیست جای گذر از کوچه و معبر اصلاً
زن و بچه طرف کوفه نیاور اصلاً
کاش در کوفه حمیده بشود قربانی
دلواپسم که جان بدهی زیر آفتاب
گرمای رمل ها بشود متکای تو
دلواپسم برای النگوی دخترت
.
شب اول محرم ۱۴۰۰ حاج محمدرضا بذری
آرشیو متن اشعار محرم ۱۴۰۰ »» اینجا کلیک کنید
.
کــتاب مــداحی جدید »» اینجا کلیک کنید
لطفا اشتباهات تایپی متن شعر را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار با درج لینک مجاز است
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت ما نیست!!
مهجه به روزترین مرجع انتشار متن مداحی
.
Mohjat.net
.