به نام نامی شیر جمل به نام حسن
قیام کرده شجاعت به احترام حسن
رسیده پرتو نوری ز اوج بام حسن
کشیده باده خود را به سمت جام حسن
در این پیاله شرافت بجوش می آید
صدای غیرت قاسم به گوش می آید
زره به پیکر ابن الکرم عبایش شد
طنین سبز حسن جان نوای نایش شد
خروش رزم علی بانگ ربنایش شد
بلای ازرق شامی و بچه هایش شد
دوباره زنده نموده است یاد حیدر را
به هفت ضربه بهم ریخت هفت پیکر را
ز هُرم غرش قاسم گلو به وجد آمد
ز آب چشم ترِ او وضو به وجد آمد
ز شربت عسل او سبو به وجد آمد
ز رزم بی مَثَل او عمو به وجد آمد
همان دمی که دم تیغ او به لشکر خورد
حسین وقت تماشای او چه حَظی بُرد
خیال کن که قناری به در خورد سخت است
بلند مرتبه طفلی نظر خورد سخت است
هزار نیزه فقط یک نفر خورد سخت است
تنی که بی زره باشد تبر خورد سخت است
حروف حلقی او را به آه بندش کرد
رسید نیزه و از روی زین بلندش کرد
امان ز سنگ مهیبی که خورد بر دهنش
گرفت تیغ حرامی به بال پر زدنش
ز بس که مرکب دشمن گذاشت پا به تنش
شبیه موم عسل حفره حفره شد بدنش
فرات کوچک این دشت قد دریا شد
به زیر سُم عدو قد کشید رعنا شد
حساب کن که سر نیزه ای قطور شود
نفس نفس زدن راحتت به زور شود
تنی که هر طرفش فرش صد عبور شود
گمان نمی کنم آن جسم جمع و جور شود
چگونه در بغلش جسم را مهار کند
حسین با بدن له شده چکار کند
.
شب ششم محرم ۱۴۰۰ حاج محمدرضا بذری
آرشیو متن اشعار محرم ۱۴۰۰ »» اینجا کلیک کنید
.
کــتاب مــداحی جدید »» اینجا کلیک کنید
لطفا اشتباهات تایپی متن شعر را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار با درج لینک مجاز است
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت ما نیست!!
مهجه به روزترین مرجع انتشار متن مداحی
.
Mohjat.net
.