متن شعر
بابایی خیال کردی قهرم
حالا اومدی واسه آشتی
نمیگی چرا رفتی و
ما رو تنها گذاشتی عزیزم
بابایی رقیه بمیره که
بالای ابروت کبوده
مگه گریه کردی که اینجور
سر و روت کبوده عزیزم
سر جاش دیگه نیست حواسم واویلا
ببین پاره پاره است لباسم واویلا
یه چند وقتیه که گرسنه خوابیدم
یه کم نون میاوردی واسم واویلا
****
بابایی بهم خندیدن دخترا
تا لباسامو دیدن
به این جرم که بابام تویی
من رو بازی نمیدن عزیزم
بابایی طناب زخمی کرده
همه دست و پا و گلومو
تو بازار که رفتم صدا میزدم
هی عمومو عزیزم
میبینی شکستن پرم رو واویلا
سوزوندن بابا معجرم رو واویلا
لگد میزدن توی پهلوم بابا جون
کشیدن موهای سرم رو واویلا
****
بابایی زمین خورده بودی
سرِ تو به جایی نخورده
تو گودال که بودی به لبهات
عصایی نخورده عزیزم
بابایی بگو که کی اینجوری
سوزونده موی سرت رو
بگم تا برات کی زده
با لگد دخترت رو عزیزم
منو با طناب میکشوندن واویلا
بابا دندونامو شکوندن واویلا
کجا برده بودن تو رو که اینجوری
سرو صورت و روتو سوزوندن واویلا
***
این ظرف کوثر با تکان می پاشد از هم
نازش نکن این پیکر افتاده ام
از خاک ها بر لاله گوشم کشیدم
شاید نبینی زیر افتاده ام را
در کوچه وقتی با لگد خوردم به دیوار
دیدم در آنجا مادر افتاده ام را
.
شب سوم محرم ۱۴۰۰ محمد حسین پویانفر
آرشیو متن اشعار محرم ۱۴۰۰ »» اینجا کلیک کنید
.
کــتاب مــداحی جدید »» اینجا کلیک کنید
لطفا اشتباهات تایپی متن شعر را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار با درج لینک مجاز است
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت ما نیست!!
مهجه به روزترین مرجع انتشار متن مداحی
.
صفحات مهجه در فضای مجازی. لطفا فالو کنید
www.instagram.com/mohjat_net
t.me/mohjat_net
www.aparat.com/mohjat
www.Mohjat.net
.