متن شعر
اینکه دارد سوی میدان میرود جان من است
روز عاشورا گمانم عید قربان من است
داغ سنگینیست اما چون تو میبینی خوش است
چون تو میبینی مرا هر داغ سنگینی خوش است
تکه تکه میپسندی ساغرم را ای به چشم
کشته میخواهی ببینی اکبرم را ای به چشم
بر جبین لشکر کُفار چین انداخته
عده ای را با نگاه خود زمین انداخته
یک نفر فریاد میزد او خوده پیغمبر است
دیگی فریاد میزد حیدر است این حیدر است
او دلش میخواست باشد پیش بابا سربلند
آنقدر شمشیر زد شد ضَجّه ی لشکر بلند
خواست در آغوش خود گیرد پیمبر را ولی
نیزه آمد جای پیغمبر در آغوش علی
این طرف بابای پیرت آه از دل میکشد
آن طرف دشمن برای کشتنت کِل میکشد
پرپرت کردند ای شاخه گل زیبای من
پیکرت پاشیده از هم خوش قد و بالای من
.
شب هشتم محرم ۱۴۰۰ حاج امیر کرمانشاهی
آرشیو متن اشعار محرم ۱۴۰۰ »» کلیک کنید
.
کــتاب مــداحی جدید »» کلیک کنید
لطفا اشتباهات تایپی متن شعر را اطلاع دهید
اشعار جهت استفاده مادحین منتشر میشود
مهجه به روزترین مرجع انتشار متن مداحی
.
صفحات مهجه در فضای مجازی. لطفا فالو کنید
www.instagram.com/mohjat_net
t.me/mohjat_net
www.aparat.com/mohjat
www.Mohjat.net
.