رهام کن که میبینم عمه جون
کشیدن عمومو به خاک و خون
میبینی که تکیه زده به اون
نیزه شکسته
هرچی صدا زدم بسه دیگه نزن
انگار نمیرسه اصلاً صدای من
گودال شاهده که بی حیا میزد
اون با غلاف تیغ این با عصا میزد
***
طاقت ندارم این همه تنها ببینمت
وقتی که چله چله کمان تیر میکشد
این بغضِ جانسِتان که تو بیکسترین شدی
پای مرا به بازی تقدیر می کشد
اینکه ز هر طرف نفست را گرفته اند
آن کوچه را به مَسلخ تصویر میکشد
.
شب پنجم محرم ۱۴۰۰ سید مهدی میرداماد
آرشیو متن اشعار محرم ۱۴۰۰ »» کلیک کنید
اشتباهات تایپی متن مداحی را اطلاع بدید
.
www.instagram.com/mohjat_net
t.me/mohjat_net
www.aparat.com/mohjat
www.Mohjat.net
.