رفتی حسین من زینبم اسیر شد
با دستای بسته
انقدر غصه دید که توی کوفه پیر شد
داری خبر حسین رفتم من کجاها
از رو نیزه دیدی
کشتن زینبت رو با زخم زبونا
شکسته شد سرم داداش
تو آتیشا سوخته چادرم داداش
حسین جانم
****
از بعد رفتنت روز خوش ندیدم
بین راه کوفه
حرف ناسزا و بی ربطی شنیدم
چشمای زینبت چون دریای خونِ
دردم بی امونه
رو در روی مردم خوردم تازیونه
شده سهمم فقط آزار
منو بردن بین کوچه و بازار
حسین جانم
.
با نوای کربلایی نریمان پناهی
شب ۷ ماه صفر ۱۴۰۱
جدیدترین متن مداحی » کلیک کنید
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net | سایت مهجه
.