متن شعر
تنها برای من همین یک پیروهن مانده
با زخم هایی که بر عمق جان من مانده
یادم نخواهد رفت که صدچاک افتادی
با نیزه از پهلو به روی خاک افتادی
یادم نخواهد رفت آمد شمر در گودال
روح من و جسم تو در گودال شد پامال
از روی تل دیدم تو را چرخاند با پایش
دیدم تو را یک دفعه برگرداند با پایش
تشنه لبِ مذبوح و دشنه کُند و پُر کینه
یادم نخواهد رفت زانو زد روی سینه
موی تو را در دست میپیچید میدیدم
از ترس میغرید و میلرزید میدیدم
خون از گلو فواره میزد لب تکان میخورد
عرش خدا با شیون زینب تکان میخورد
آن بی حیا انگشت با انگشترت را برد
روحم به غارت رفت تا خولی سرت را برد
بر خورجین اسب تا خولی سرت را بست
نامردی آمد دست های خواهرت را بست
بعد تو آتش در دل اهل حرم افتاد
فریاد زد طفلی که عمه معجرم افتاد
.
شب جمعه شب زیارتی امام حسین
متن روضه حضرت زینب کبری
کـتاب مـداحی تخفیف ویژه » مـشاهده
دانـلود کتاب مداحی رایـگان » مـشاهده
گـلچین شـعر و صـوت هـا » مـشاهده
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net
.