گرفتم از سر نی آفتاب ریخته را
کشانده ام طرف جوی آب ریخته را
هزار معجر اگر داشتم همه میسوخت
نگاه کن ز روی بام عذاب ریخته را
به قصد قرب سرم را نشانه میگیرند
بیا که جمع کنی این ثواب ریخته را
حجاب پرده نشینان تو کف دست است
خدا کند که نبینی حجاب ریخته را
علی بر این صفت بوترابی اش نالید
چو دید بر سر زینب تراب ریخته را
به گونه های شریفم خراش ناخن بود
کشید پیرزنی این نقاب ریخته را
به تازیانه تن من ورق ورق شده است
دعای خیر کن ای شه کتاب ریخته را
حسین گفتمو با نیزه اش به کتفم زد
شکست بغض گلویم جواب ریخته را
یزدی چوب زدی بر لبش تمامش کن
نریز کنار سر او شراب ریخته را
.
شب جمعه شب زیارتی امام حسین
متن روضه حضرت زینب کبری
کـتاب مـداحی تخفیف ویژه » مـشاهده
دانـلود کتاب مداحی رایـگان » مـشاهده
گـلچین شـعر و صـوت هـا » مـشاهده
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net
.