غریبانه قدم میزد میان کوچه ها تنها
سفیر افتاد بین کوفیان بی وفا تنها
نماز خویش را خواند و نگاهی پشت سر انداخت
نمیشد باورش خوانده است تعقیبات را تنها
بجز آن زن که مردانه رسید و میزبانش شد
رها کردند مسلم را غریب و آشنا تنها
دلش میخواست بهر دلبرش پیغام بفرستد
میا کوفه اگر هم آمدی تنها بیا تنها
بمیرم ای عزیز فاطمه در گودی گودال
تو ماندی و سنان و زجر و شمر بی حیا تنها
سرِ پیراهنت دعوا شد اما رأس پاکت را
سرِ فرصت رسید و ذبح کردش از قفا تنها
بمیرم آنکه عالم زیر دِینش بود
از این دنیا نصیبش شد فقط یک بوریا تنها
.
با نوای حاج محمود کریمی
دعای عرفه سال ۱۴۰۲
کـتاب مـداحی تخفیف ویژه » مـشاهده
دانـلود کتاب مداحی رایـگان » مـشاهده
گـلچین شـعر و صـوت هـا » مـشاهده
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net
.