روز هجر پیمبره وای وای
یا که عزای حیدره وای وای
خیمه ها شور محشره وای وای
وقت وداع اکبره وای وای
شونه و سرمه که کشید جوشن پیغمبر پوشید
منع اهل حرمو دید فرمود بسه کنار برید
سکینه رو به بر کشید از رقیه بوسه که چید
دستای زینبو بوسید رفت خدمت بابا رسید
بابا حسین ببین علی اکبرتم
به قول تو حیدر و پیغمبرتم
بذار برم ثابت کنم پسرتم
تا میتونم مراقب جگرتم
سپرتم که وارث مادرتم
سکوت تو یعنی برم نوکرتم
خدا علی اکبر رفتنی شد خدا خدا
خدا باز پیمبر رفتنی شد خدا خدا
****
در وقت رفتن از حرم وای وای
آروم شهزاده ی کرم وای وای
رو به عباس گفت ای عمو وای وای
جون تو جون پدرم وای وای
کرد آغاز انقلابشو رزم چون بوترابشو
لشکر حس کرد عذابشو تا داد عمو جوابشو
پاهاش گم کرد رکابشو خون گرفت چشم عقابشو
لشکر رسید حسابشو از گُل بردن گلابشو
لشکر نگو کینه های حیدر بگو
پیکر نگو جمع نی تیر خنجر بگو
اکبر نگو یک دشت پر از اصغر بگو
پدر نگو یک مرد محتضر بگو
پسر نگو پاره های جگر بگو
میگفت علی لب واکن یک پدر بگو
خدا علی اکبر رفتنی شد خدا خدا
خدا باز پیمبر رفتنی شد خدا خدا
.
با نوای حاج محمدرضا بذری
شب هشتم ماه محرم ۱۳۹۰
کـتاب مـداحی تخفیف ویژه » مـشاهده
دانـلود کتاب مداحی رایـگان » مـشاهده
گـلچین شـعر و صـوت هـا » مـشاهده
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net
.