شال از شونه مسیح انداخته » سید مهدی حسینی ۱۴۰۲ + متن شعر

بازدید: 1913 بازدید
مهجه در تلگرام

شال از شونه ی مسیح انداخته

اندوه به دل ذبیح انداخته

جوری زلفتو گرفته دستش

انگار پنجه تو ضریح انداخته

اولین زائر تو نیزه است اولین خادم تو سنگه

سرِ چادرم اگه دعواست سرِ پیراهن تو جنگه

آره تشنه موندی که چشات تاره

قتلگاهه یه که نیزاره

دیره آسمون چقدر شده تیره

دست و پا زدن نفسگیره

****

آه از روز و روزگار زینب

بی تو دلخوشی نداره زینب

ای که دائماً کنارم بودی

رفتی آخر از کنار زینب

زیر دست و پا نمیرفتی دست و پامو گم نمیکردم

چه کنم رقیتو داداش اگه سمت خیمه برگردم

مُردم جلو چشم تو زمین خوردم

طرف خیمه پناه بردم

خستم کاش میشد زخمتو میبستم

کاری بر نیومد از دستم

****

ما رو سمت کربلا آوردن

خیلی سرِ تو بلا آوردن

دیدم چند تا پیره مردِ کوفی

واسه کشتنت عصا آوردن

طرف شریعه برگردون سرتو سرم به قربانت

که نسیم آب شاید خورد به لبای خشک و عطشانت

دردم اینه که سرت رو گم کردم

من که بی تو برنمیگردم

جا نیست یه کفن واست مهیا نیست

هیچکسی مثل تو تنها نیست

****

منو زابراه نکن دست و پا که میزنی مادرو نگاه نکن

یه نفر کاری کنه شمر اومده برا ما جلوداری کنه

دیدم با نیزه تنت رو از زمین بلند کرد

به حلقومت یه نیزه بند کرد

جلو چشام بگو بخند کرد

رگاتو دیدم یه عده نابلد بریدن

چقدر سرت رو بد بریدن

جهت دانلود صوت کلیک کنید

.

با نوای سید مهدی حسینی
شب عاشورا ماه محرم ۱۴۰۲
اشعار محرم ۱۴۰۲ یکجا » کلیک کنید
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net
.

متن کامل

فاطمیه 1402