متن شعر
پاشو جون رقیه چشمت زدن پهلوون رقیه
چشماتو واکن عباس تو خیمه چشماش گریونه رقیه
دیدم جسمت در هم شد بالا سرت داداش کمرم خم شد
چقدر سرنیزه خوردی که شکل صورتت واسم مبهم شد
حرم بعد از تو تنهاست وصیت بابام یادته عباس
توی لشکر دشمن حرف از اسیریِ زینب کبراست
ادرک اخاتو وقتی شنیدم خودمو تا علقمه کشیدم
افتادم یاد غربت زینب وقتی که وضع جسمت رو دیدم
واویلا واویلا علی الحرم
****
روی خاکا افتادی پشت و پناه من از پا افتادی
ازت کینه داشتن که اینجور مقطع الاعضا افتادی
کارِ خیمه تمومه سرنوشت زینب دیگه معلومه
پاشو بردار علم رو تو دشمنا صحبت از آبرومه
سنان داره میخنده قهقه ی خولی قلبمو کنده
برو اما بدون که نامحرم دست زینب رو میبنده
حالا که جسمت پاشیده از هم جواب رقیه رو چی بدم
پاشو تا که هنوز نیفتاده به اهل خیمه چشم نامحرم
واویلا واویلا علی الحرم
.
با نوای سید محمدرضا نوشه ور
شب تاسوعا ماه محرم ۱۴۰۲
اشعار محرم ۱۴۰۲ یکجا » کلیک کنید
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net
.