از سفر نور دیده برگشت
با یه رنگ پریده برگشت
من بابامو میخواستم اومد
حیف فقط سر بریده برگشت
گمون کنم اون شبی که بود
مهمون تنور بوی نون گرفت
توی بازار عممو زدن
چشمای بابام رنگ خون گرفت
یه بوسه میخواستم از لبش
جای بوسمو خیزرون گرفت
نمیریزم با گِله بِهَمِش
بابامه خُب راضی ام به کَمِش
****
وقتی سیلی شده خوراکم
حق داره ریخته اشک پاکم
دخترت رو یه شب بغل کن
فردا این موقع زیر خاکم
برات خیلی ضجه میزدم
فرق داره با هم جنس ناله ها
بهم نگو زوده رفتنت
آخه خیلی نیست عمر لاله ها
به زجر بگو بعد از این یه کم
مهربون باشه با سه ساله ها
کسی رو که قد کمونه نزن
یتیم دیدی تازیونه نزن
نمیریزم با گِله بِهَمِش
بابامه خُب راضی ام به کَمِش
.
با نوای سید مهدی میرداماد
شب سوم ماه محرم ۱۴۰۲
اشعار محرم ۱۴۰۲ یکجا » کلیک کنید
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net
.