حالا که نیست مادر من هست دخترت
از مسجد مدینه که خیری ندیده ای
یادت که هست کوچه و پهلوی یاورت
دلشوره ام شبیه هراس مدینه است
رنگ کبود پر شده در دیده ی ترت
علی علی یا حیدر
آیا زمان رفتن تو سوی مادر است
خیلی به یاد فاطمه ای روز آخرت
من قصد کرده ام که اگر رفتنی شدی
گیسوی خویش پهن کنم در برابرت
چه ضربه ای زدند که ای کاش میزدند
آن ضربه را به جای تو بر فرق دخترت
علی علی یا حیدر
چه ضربه ای زدند که ابرو شکاف خورد
چه ضربه ای زدند که افتاد پیکرت
خون از بدن کنار زدن عادت من است
آن روز خون سینه و حالا سحر سرت
شعر: علی اکبر لطیفیان
▪️» جدیـدتـرین اشعار در ایـتا: عضویت
▪️» جدیدترین اشعار در تلگرام: عضویت
کربلایی نریمان پناهی
ماه رمضان سال ۱۴۰۳
مهجه؛ انتشار جدیدترین متن مداحی
ایـراد تـایپی متن شعر رو اطـلاع بدید
Mohjat.Net
.