ای ساربان ای ساربان آهسته ران این کاروان
اصغر بُوَد در خواب ناز آهسته ران ای ساربان
ای ساربان این اصغر است از برگ گل نازک تر است
او از همه کوچکتر است در میبرد از کاروان
ای ساربان چو ره رَوی خار رهت را جمع کن
چون بعد از این پر خون شود پاهای ناز کودکان
ای ساربان در کاروان یک دختری شیرین زبان
در چهره و قد و بیان دارد ز زهرا صد نشان
ای کاروان روزی رسد اندوه جانسوزی رسد
خورشید سوزان میخورد بر پیکری بی سایبان
ای ساربان تندی مکن با عاشقان رندی مکن
در فکر غارت رفته ای انگشتری چون شد عیان
ای ساربان در قتلگه برق دو چشمانی سیه
افتاده بر روی تو و شرمی نمیسازی از آن
ای کاروانِ پر شرر بر گوش جان تو مگر
آیا نیاید ناله ای از مادری قامت کمان
ای ساربانِ در کمین بشنو کنون صوتی حزین
گوید مبُرد انگشت از این بی سر تن در خون تپان
ای ساربان ای ساربان آهسته ران آهسته ران
▪️جدیـدتـرین اشعار در ایـتا » عضویت
▪️جدیدترین اشعار در تلگرام » عضویت
حاج سید مجید بنی فاطمه
تکمیل آرشیو / شب دوم محرم ۱۳۹۱
مهجه؛ انتشار جدیدترین متن مداحی
ایـراد تـایپی متن شعر رو اطـلاع بدید
صفحات مهجه در شبکههای اجتماعی