ببخش اگه نشناختمت عزیزم
بوی تنور بدجوری گمراهم کرد
آخه حواسم پی عطر سیب بود
چرا تنهام گذاشتی
پا نداشتی بیای
یا که دیگه دوسَم نداشتی
چرا چشماتو بستی
بابا چیزی بگو
تا بدونم قهری یا آشتی
با این لبهای زخمی
با محاصن خون آلود و
خاکی منو کشتی
زخمای سر تو انگار
روی قلب من میشینه
منو ببر از اینجا
خیلی دلم حزینه
****
میخوام بگم درد دلامو بابا
بگم تو این مسیر چیا کشیدم
موهام توی دستای دشمنت بود
سواره بود پیاده میدویدم
کف پام پره خاره
تن هیچکی تو کاروان
قد من زخم نداره
همه دردم از اینه
دیگه جا نمونم
زجرم پی ام نیاد دوباره
آخه جسم نحیفم
دیگه تاب لگد خوردن و
سیلی رو نداره
رمق نمونده تو پاهام
بسکه تو صحرا دویدم
منو ببر از اینجا
آخه دیگه بریدم
▪️جدیـدتـرین اشعار در ایـتا » عضویت
▪️جدیدترین اشعار در تلگرام » عضویت
مداحی جدید؛ سیدرضا نریمانی
شب سوم ماه محرم ۱۴۰۳
مهجه؛ انتشار جدیدترین متن مداحی
ایـراد تـایپی متن شعر رو اطـلاع بدید
صفحات مهجه در شبکههای اجتماعی