یه سر بزن به دخترت
غروب روز عاشورا شدم بیدار
دیدم صدای داد میاد
خواهرم کمک میخواد زیر مرکب
منو بیرون کشید از شعله ها زینب
شنیدم ساربان انگشترو برد
پدیدم خولی سراسیمه سرو برد
تموم شد نبش قبر علی اصغر
نشد راضی اومد گهواره رو برد
آه زدنم تو همه ی راه زدنم
ماه روی نیزه ببین
که منو یه ماه زدنم
****
چه سخته بی تو زندگی
مُردم از گرسنگی به جون تو
نفس نداره دیگه روضه خونه تو
خسته ام از این و اون
من به جای خونمون تو خرابم
شبا از شدت سرما نمیخوابم
یتیمی درد بی درمون یتیمی
نبودی حرمت ما رو شکستن
با چادری که بردن از رقیه
سرِ عباسو روی نیزه بستن
بد زدنم نبودی چقدر زدنم
مادر تو شاهده که
منو با لگد زدنم
****
امون از این مصیبتا
نیست غمم یکی دو تا بی شماره
منو سیلی زجر آروم نمیزاره
الامان و الامان
کاش نبینی که الان ما کجاییم
میون بازار بَرده فروشاییم
سه غم اومد هر سه یکبار
غریبی و یتیمی و سر یار
میفتم وقتی که از روی ناقه
رو نی چشماشو میبنده علمدار
هی زدنم میدونی تا کی زدنم
گفتم نزن چوب رو لباش
تو مجلس می زدنم
▪️جدیـدتـرین اشعار در ایـتا » عضویت
▪️جدیدترین اشعار در تلگرام » عضویت
مداحی جدید؛ محمدحسین حدادیان
شب سوم ماه محرم ۱۴۰۳
مهجه؛ انتشار جدیدترین متن مداحی
ایـراد تـایپی متن شعر رو اطـلاع بدید
صفحات مهجه در شبکههای اجتماعی