محمدحسین حدادیان ( یه سر بزن به دخترت ) ۱۴۰۳ + متن شعر

نویسنده:
بازدید: 815 بازدید
محمد حسین حدادیان

یه سر بزن به دخترت

سرگذشت مادرت شده تکرار

غروب روز عاشورا شدم بیدار

دیدم صدای داد میاد

خواهرم کمک میخواد زیر مرکب

منو بیرون کشید از شعله ها زینب

شنیدم ساربان انگشترو برد

پدیدم خولی سراسیمه سرو برد

تموم شد نبش قبر علی اصغر

نشد راضی اومد گهواره رو برد

آه زدنم تو همه ی راه زدنم

ماه روی نیزه ببین

که منو یه ماه زدنم

****

چه سخته بی تو زندگی

مُردم از گرسنگی به جون تو

نفس نداره دیگه روضه خونه تو

خسته ام از این و اون

من به جای خونمون تو خرابم

شبا از شدت سرما نمیخوابم

یتیمی درد بی درمون یتیمی

نبودی حرمت ما رو شکستن

با چادری که بردن از رقیه

سرِ عباسو روی نیزه بستن

بد زدنم نبودی چقدر زدنم

مادر تو شاهده که

منو با لگد زدنم

****

امون از این مصیبتا

نیست غمم یکی دو تا بی شماره

منو سیلی زجر آروم نمیزاره

الامان و الامان

کاش نبینی که الان ما کجاییم

میون بازار بَرده فروشاییم

سه غم اومد هر سه یکبار

غریبی و یتیمی و سر یار

میفتم وقتی که از روی ناقه

رو نی چشماشو میبنده علمدار

هی زدنم میدونی تا کی زدنم

گفتم نزن چوب رو لباش

تو مجلس می زدنم

 

▪️جدیـدتـرین اشعار در ایـتا » عضویت
▪️جدیدترین اشعار در تلگرام » عضویت

جهت دانلود صوت کلیک کنید
مداحی جدید؛ محمدحسین حدادیان
شب سوم ماه محرم ۱۴۰۳
مهجه؛ انتشار جدیدترین متن مداحی
ایـراد تـایپی متن شعر رو اطـلاع بدید
صفحات مهجه در شبکه‌های اجتماعی

eitaa.com/mohjat_net
t.me/mohjat_net
Mohjat.net
.

متن کامل