حسین ستوده ( نکنه به زور برگشته ) ۱۴۰۳ + متن شعر

بازدید: 1076 بازدید
کربلایی حسین ستوده

نکنه به زور برگشته

اونقده صداش زدم

که از دل تنور برگشته

نکنه به زور برگشته

تا که دید خرابه تاریکه

میترسم نور برگشته

ما محترم بودیم

ما از حرم بودیم

تو جمعا کم بودیم

بی احترامی شد

رو خار رفتیمو

ناچار رفتیمو

بازار رفتیمو

رسید از روی نیزه قرآنم

ای مو پریشانم

****

من دارم به زور میبینم

صورتت عوض شده

از هر طرف هر جور میبینم

من دارم به زور میبینم

تو الآن کنارمی

یا که بازم از دور میبینم

خیلی به حالم

از زجر مینالم

افتاده دنبالم

میشنوی چی میگه

از حال رفتمو

همش میگفتم که

خودم میفتم که

هولم نده دیگه

کشید و پاره شد گریبانم

ای مو پریشانم

****

سنگ تا غروب میخوردیم

شب که میشد از سنان و

دار و دستش چوب میخوردیم

سنگ تا غروب میخوردیم

مجلس حرام زخم

از اون همه آشوب میخوردیم

سنگ صبور بودی

از من تو دور بودی

گیر تنور بودی

من اینو فهمیدم

اون ظالم نامرد

وقتی سرت اومد

با خیزرون میزد

یتیمی درد بی درمانم

ای مو پریشانم

 

▪️جدیـدتـرین اشعار در ایـتا » عضویت
▪️جدیدترین اشعار در تلگرام » عضویت

جهت دانلود صوت کلیک کنید
مداحی جدید؛ حسین ستوده
شب سوم ماه محرم ۱۴۰۳
مهجه؛ انتشار جدیدترین متن مداحی
ایـراد تـایپی متن شعر رو اطـلاع بدید
صفحات مهجه در شبکه‌های اجتماعی

eitaa.com/mohjat_net
t.me/mohjat_net
Mohjat.net
.

متن کامل