متن شعر
ای بنازم به حسن امیر و سلطانم
من به دربار حسن مور سلیمانم
و حسینی شده ی
دست حسن جان
گرچه معروف شده صلح به عنوان حسن
لاجرم هست جمل صحنه ی طوفان حسن
از ازل هر چه خلیفه است به قربان علی
تا ابد هرچه کریم است به قربان حسن
مرد جنگاوره پیکار شیرِ جگردار
تا علی میگه حسن جان تیغتو بردار
دیگه پشت سرِ سردار سرا رو بشمار
اینه شاگرد کلاسِ حیدرِ کرار
یا مولا حسن جان
****
نوه ی شاه نجف رقیه خاتونه
ماه گردونه ذکر بارونه
اسمیه که قلب عباسو میلرزونه
ادبو وقار اون
به عمه میمونه
چقدر خادم دربار رقیه دارد
این چه شوریست که بازار رقیه دارد
آسمان تکیه به دستان عمو عباس و
عالمی تکیه به دیوار رقیه دارد
مستم از یاد رقیه باده رقیه
که مدال نوکریمو داده رقیه
ساقی نوکریه اجداد رقیه
اهل ویرونه ام و آباد رقیه
یا رقیه بی بی جان
▪️جدیـدتـرین اشعار در ایـتا » عضویت
▪️جدیدترین اشعار در تلگرام » عضویت
مداحی جدید؛ حاج محمدرضا بذری
شب پنجم ماه محرم ۱۴۰۳
مهجه؛ انتشار جدیدترین متن مداحی
ایـراد تـایپی متن شعر رو اطـلاع بدید
صفحات مهجه در شبکههای اجتماعی