از شام بگم بابا از شام بگم
پام چوب فلک خورده
تو کجا بودی که دخترت کتک خورده
بی حوا هولم دادن
فکر کنم چند تا از دندونام ترک خورده
یا پیشم بمون بابا
یا نرو بی خبر از کنارمون بابا
من از اینجا میترسم
خُب بگو کی میریم شهر و خونمون بابا
بابا بابا
باز با این زخما میدرخشیا
اذیتم کرده زجرو نبخشیا
بابا بابا
روی این خاکا خون تو پخشه
دخترت دیگه شمرو نمیبخشه
والله وقاحت داره
خیمه نرید برادرم
رو خیمه غیرت داره
والله وقاحت داره
زنده است هنوز
ببینید انگشتشو حرکت داره
▪️جدیـدتـرین اشعار در ایـتا » عضویت
▪️جدیدترین اشعار در تلگرام » عضویت
مداحی جدید؛ کربلایی حسین ستوده
شب پنجم ماه محرم ۱۴۰۳
مهجه؛ انتشار جدیدترین متن مداحی
ایـراد تـایپی متن شعر رو اطـلاع بدید
صفحات مهجه در شبکههای اجتماعی