با پا زدنت
بی محابا زدنت
گیر آوردنت غریب و
مثل زهرا زدنت
سی هزار نفر تو رو
با بغض مولا زدنت
دیدم که روی سینت دویدن
دیدم که موی سرت رو کشیدن
دیدم که با یه خنجر
که کُنده نمیشه ببری
رگهاتو میبریدن بریدن
ای وای ای وای حسین جان
****
ریختن رو سرت
یه جوری نیزه زدن
که زد بیرون از کمرت
با لگد زدن رو صورتت
کنار مادرت
توی قتلگاه دیدم که
دست به دست میشه سرت
****
غوغا شده بود
سر بردنه لباسای تو
دعوا شده بود
استخونت از میون سینه
پیدا شده بود
حرمله مزاحم
خیمه ی زنها شده بود
بیشتر زدنت
گفتی که بابام علیه
اما بدتر زدنت
تا دیدن داره میبینه
پیش خواهر زدنت
آخ دلم میسوزه
با الله اکبر زدنت
از خیمه پا برهنه دویدم
از سینت چند تا نیزه کشیدم
وقتی دیدم که داره
سرت رو میبُره میبُره
من از تو دل بریدم بریدم
****
پستا زدنت
پاهاشون جای خودش
دیدم که دستا زدنت
پا میکوبیدن کنار تو و
مستا زدنت
من دیدم که ظاهرا
خدا پرستا زدنت
تن با سایت یکی شد حسینم
خاک و صورت یکی شد حسینم
همدستی سنان با یه لشکر
چیا کرد واویلا
پشت و سینت یکی شد حسینم
▪️جدیـدتـرین اشعار در ایـتا » عضویت
▪️جدیدترین اشعار در تلگرام » عضویت
مداحی جدید؛ کربلایی حسین ستوده
شب تاسوعا ماه محرم ۱۴۰۳
مهجه؛ انتشار جدیدترین متن مداحی
ایـراد تـایپی متن شعر رو اطـلاع بدید
صفحات مهجه در شبکههای اجتماعی