متن شعر
رسید کار به جایی که پهن کرد عبایی
و پاره ی جگرش را تمامی ثمرش را
و دست و پا و سرش را
قدم قدم پسرش را
پدر خمیده خمیده
پسر بریده بریده
رسیده و نرسیده
هر آنچه بوده و دیده
هر انچه بود و ندیده
گذاشت روی عبا و
نشست پیش جوانش
در آفتاب بیابان
غمی به وسعت میدان
نشست در دل و جانش
شکسته شد ضربانش
و آنچه ضربه ی آخر
برای مرگ پدر بود
صدای هلهله از سمت سی هزار نفر بود
نگاه کرد به دستان خود که خونین بود
نگاه کرد به اکبر غمی که سنگین بود
شبیه وقت شروع اذان هوا سرخ است
تمام صحنه ی پیکار کربلا سرخ است
نگاه کرد دوباره به قد و بالایی
که قد بوسه ی آخر ندارد او جایی
حسین بین پراکندگی و تنهایی
گذاشت صورت او را به روی سینه ی تنگش
گذاشت سینه ی خود را به چشم های قشنگش
صدای هلهله آمد
دوباره باز به جنگش
و آنچه ضربه ی آخر
برای مرگ پدر بود
صدای هلهله از سمت سی هزار نفر بود
آه ولدی ولدی
سنگها صورت او را عوضم بوسیدند
تیرها سخت به آغوش علی چسبیدند
داشت میرفت به میدان قدی و بالایی داشت
عمه هایش همگی دور سرش چرخیدند
سرو من تشنه به میدان شهادت میرفت
خواهرانش عوض ابر بر او باریدند
پیرِ مردان همه گفتند رسول الله است
جمعیت از نفس افتاد همه ترسیدند
نمک زندگی من پسرم بود ولی
نمک زندگی ام را به زمین پاشیدند
مجلس ختم گرفتیم کنار بدنش
عوض فاتحه خوانی همگی رقصیدند
هفت بار از جگر سوخته ام ناله زدم
مرد و نامرد همه غربت من را دیدند
آمدم جمع کنم زندگی ام را از خاک
دسته جمعی به من و گشتن من خندیدند
آه ولدی ولدی
▪️جدیـدتـرین اشعار در ایـتا » عضویت
▪️جدیدترین اشعار در تلگرام » عضویت
مداحی جدید؛ حاج سیدرضا نریمانی
شب هشتم ماه محرم ۱۴۰۳
مهجه؛ انتشار جدیدترین متن مداحی
ایـراد تـایپی متن شعر رو اطـلاع بدید
صفحات مهجه در شبکههای اجتماعی