بی هوا نیزه ای به پهلو خورد
جلوی خواهرش چهل تا نعل
از تن شاه میگذشت ای وای
حسین وای وای
یکی با نیزه اش از پشت میزد
یکی با چکمه و با مشت میزد
خودم دیدم سنان دائم الخمر
حسینم را به قصد کشت میزد
حسین وای وای
دیر آمدم دیدم سرت دست سنان بود
گودال منبر بود و زخمت روضه خوان بود
این نامرتب بودنت تقصیر شمر است
تاراج جسم تو ولی فکر سنان بود
انگشترت هرچند دست یک نفر رفت
پیراهنت اما به دست این و آن بود
نزدیک مغرب شمر جسمت را رها کرد
از خون وضو میساخت هنگام اذان بود
با قامت خم رفتم از گودال بیرون
یادش بخیر آن روز که زینب جوان بود
حسین وای وای
▪️جدیـدتـرین اشعار در ایـتا » عضویت
▪️جدیدترین اشعار در تلگرام » عضویت
مداحی جدید؛ حاج حسین سیب سرخی
دهه سوم ماه محرم ۱۴۰۳
مهجه؛ انتشار جدیدترین متن مداحی
ایـراد تـایپی متن شعر رو اطـلاع بدید
صفحات مهجه در شبکههای اجتماعی