نگم چی دیدم که مو سفیدم
چقدر تو کوچه ها همراه مادرم دویدم
چهره ی زردم دستای سردم
روی خاک دنبال گوشوارش بودم پیدا نکردم
وای غرور واسم نزاشتن
جلو من رو چادرش هی پا میذاشتن
اومدم کمک کنم بهش نزاشتن
دیگه پا نشد
یه جوری مادرمو زدن که مثل قبلنا نشد
وای میدونست پا به ماهه
میدونستن مادرِ بی گناهه
یه جوری زدنش تنش کلا سیاهه
ضرب پا زدن
مادرم مشغول صحبت بود که اینا
بی هوا زدن
قلبم آزرده
کشتنش اما میگفتن توی شهر
که خودش مُرده
قلبم آزرده
هی میگفتن زهرا انگاری خودش
با سر زمین خورده
کربلایی حسین ستوده
شب ۲ فاطمیه دوم ۱۴۰۳
جدیدترین اشعار ” مشاهده “