مـتن شـعر
این روزای آخری دلم همش بهونه گیره
دردمو به کی بگم که داره مادرم میمیره
حتی لحظه ای نمیتونه بایسته روی پاهاش
جوری خورده سیلی بین کوچه ها که تاره چشماش
تنش زخمه شکسته بین کوچه ها بازوش
میریزه خون تازه از پهلوش
نفس بریده مادر ما
به پشت در بد زده مادرم رو اون نامرد
محسنمونو کشته اون ولگرد
روبروی نگاه بابا
میخونم با دلی مضطر
نرو مادر نرو مادر
****
من نمیگذرم از اونایی که پهلوتو شکستن
تا دویدی بین کوچه دست و بازوتو شکستن
من محاله بگذرم از این اهالی مدینه
طوری با لگد زدن شکسته شد دنده و سینه
یه جوری زد که غرق خون شده در و دیوار
چی بگم از جراحت مسمار
مادرو کشته مردک پست
میگیره رو کبوده آخه صورت مادر
میون کوچه ها شده پرپر
مادرو کشته ضرب اون دست
میخونم با دلی مضطر
نرو مادر نرو مادر
.
این روزای آخری دلم همش بهونه گیره
کربلایی نریمان پناهی
گلچین فاطمیه دوم ۱۴۰۳
جدیدترین اشعار ” مشاهده “