مـتن شـعر
داره میسوزه مادرم تو تب
نفسش اومده به روی لب
نمیتونه بلند شه رو پاهاش
داره میمیره از غمش زینب
به خدا حال دلمون زاره
مادرم زخمی از جراحت مسماره
تنِ تبدارش پره از درده
نفسش بالا نمیاد بدنش سرده
مادرم زهرا مادرم زهرا
****
تو مدینه به ما جسارت شد
به غریبی ما اهانت شد
همه ی مردم هیزم آوردن
مادرم پشت در اذیت شد
درو سوزوندن دلمون شد خون
میزدن با پا روی در جلو چشمامون
مگه کم بودش غم و دردامون
درو وا کردن آخرش با لگدهاشون
مادرم زهرا مادرم زهرا
****
منو کشته جراحت پهلوش
داره خونابه میچکه از روش
بشکنه دست اون دو تا نامرد
توی کوچه شکسته شد بازوش
همه خندیدن به غم بابام
نمیاد خنده بعد از این دیگه رو لبهام
گلمونو هم چیدن از شاخه
من از حال و روز بدم چی بگم آخه
مادرم زهرا مادرم زهرا
.
داره میسوزه مادرم تو تب
کربلایی نریمان پناهی
گلچین فاطمیه دوم ۱۴۰۳
جدیدترین اشعار ” مشاهده “