جونم رسیده دیگه روی لب
ام البنین شرمندته زینب
دلم برا کرب و بلا
چند ساله خیلی بی قراره
برای اون لحظه ای که
عباس من رفت آب بیاره
ولی نشد با مشک پر
پاشو تو خیمه ها بذاره
عباس من عباس من عباس من وای
****
دستاشو از بدن جدا کردن
تو علقمه برو بیا کردن
چیزی نموند از بدنِ
عباس من میون صحرا
شنیدم از مخدرات
غارت شده بچم رو خاکا
تا که علم خورده زمین
هلهله کردن نا نجیبا
عباس من عباس من عباس من وای
****
شنیدم از زینب تو گودال
شد جسم بی سرِ حسین پامال
ریختن همه تو قتلگاه
سرِ حسین من جدا شد
میون اون شلوغیا
روی تنش برو بیا شد
ام البنین بمیره که
پای همه به خیمه وا شد
وازینبا وازینبا وازینبا وای
جونم رسیده دیگه روی لب
کربلایی نریمان پناهی
وفات حضرت ام البنین ۱۴۰۳