


نگو علی بگو پیمبر
متن شعر
نگو علی بگو پیمبر
ترس افتاده بین لشکر
ملائکه محو تماشا
نشسته ر زین علی اکبر
مرحبا بر این جلال و جبروت
تو میجنگی ذوق میکنه عموت
واسه ی شنیدن اذون تو
جبرئیل از عرش میکنه هبوت
ثمر پدر علی قمر قمر علی
صلوات بر محمد صلوات بر علی
به عقاب میره و به رکاب میزنه
ضربشو درست مثه ابوتراب میزنه
****
زبونم الکن از وقارت
ابروهاته ذوالفقارت
اذون میگی کنار خیمه
رقیه ایستاده کنارت
ای همه دلخوشی امام حسین
ای عصای دست بابای حرم
پسر لیلا لیلای حرم
با تو نورانیه شبهای حرم
مه محشری علی خوده حیدری علی
هرکی میبینه تو رو میگه پیمبری علی
با نقاب میری و به سپاه میزنی
خیلیاشونم فقط با یه نگاه میزنی
محمدحسین حدادیان
شب ۸ ماه محرم ۱۴۰۴
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
Rubika: @mohjat_net
www.Mohjat.Net

