


سرتو روی نیزه گرفته
متن شعر
سرتو روی نیزه گرفته
خون به گیسوی نیزه گرفته
اونقدر از تو نیزه کشیدم
دست من بوی نیزه گرفته
خون به جگر دارم من قصد سفر دارم من
یه مشت خاک از گودال نذاشت بردارم من
وای اباعبدالله
لب تشنه کشتنت آی اباعبدالله
****
رو لب خشکت گرد و غباره
بدنت جای نیزه نداره
پاره های پیراهن کهنت
توی دستای یه نیزه داره
شمر چه کارا میکرد مگه مدارا میکرد
مشک سنانو پر از آب گوارا میکرد
وای اباعبدالله
لب تشنه کشتنت آی اباعبدالله
****
سایه ی تو از روی سرم رفت
بعد تو لشکر سمت حرم رفت
دست و پاهای خونی شمرو
دیدم و گفتم برادرم رفت
این دل غمدیده گرفت سرو جلو دیده گرفت
صدا زدم شمر برو صدامو نشنیده گرفت
وای اباعبدالله
لب تشنه کشتنت آی اباعبدالله
سید مهدی حسینی
شب ۶ ماه محرم ۱۴۰۴
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
Rubika: @mohjat_net
www.Mohjat.Net

