


کمرم تا شده ولی عصا ندارم
متن شعر
کمرم تا شده ولی عصا ندارم
برا جمع کردن تنت عبا ندارم
دوست دارم داد بزنم صدا ندارم
قرار نبود تو دیگه ارباً اربا بشی
قرار نبود پاشیده بین صحرا بشی
قرار نبود توی قبر کوچیک جا بشی
عموی رشید رقیه
خوب شد که تنت رو ندیده رقیه
پاشو ای امید رقیه
****
بدون دست خوردی زمین از روی مرکب
چجوری روضه ی تو رو بگم به زینب
هرکاری کردم سر تو نشد مرتب
چجور زدن عمود آهنی خم شده
چجور زدن این همه از تنت کم شده
چجور زدن سر تو نامنظم شده
ابالفضل عزیزم ابالفضل
دارم رو سرم خاک میریزم ابالفضل
داغ ناگریزم ابالفضل
****
میخوای اشکامو پاک کنی دستی نداری
سری نمونده که روی پاهام بذاری
تیره تو چشمت جای گریه خون میباره
چیکار کنم وسط این همه هلهله
چیکار کنم بردن این بدن مشکله
چیکار کنم امون از تیرای حرمله
علمدار علمدار علمدار
پاشو باز علم رو نگهدار علمدار
خیمه میشه بی یار علمدار
وای قمرم آی کمرم
سید مهدی میرداماد
شب ۹ ماه محرم ۱۴۰۴
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
Rubika: @mohjat_net
www.Mohjat.Net

