


عجبا توی شام انگاری جمع شدن همه بی ادبا
متن شعر
عجبا توی شام انگاری جمع شدن
هـــمه بـــی ادبــا
عجبا اینجا حرفی نیست بغیر
نــاســزا روی لــبا
عجبا چرا خارجی میگن
به عترت آل عبا
بابا بابا بابا وسط یهودیا
منمو کبودیا
چه خوبه تو این محله پش ما نبودیا
بابا بابا بابا پا به پای سر تو
مـــیزدن دخــتــرتو
جلوی خونه ی ازرق دق دادن خواهرتو
کـــبــودِ کــبـــودم
من الآن دلم میخواد تو بغل تو بودم
کـــبــودِ کــبـــودم
کاشکی من این همه وابسته ی تو نبودم
****
ابتا گفتنی نیست توی اینجا
بـــعضـی از مــصــیبتا
ابتا جون من نگذر از این
شــامیا تــو قــیامتا
ابتا ما رو تو بزم شراب
کشوندن این بی غیرتا
بابا بابا بابا ما کجا مجلس می
مــا کــجا و کـعب نی
از سحر تا خوده مغرب میزدن عممو هی
بابا بابا بابا نفسم در نمیاد
من تــحمل نـــدارم
عمه دستمو میگیره چون تعادل ندارم
شایــد ایـن یه خـــوابه
ما توی مدینه هستیم به جای خرابه
شایــد ایـن یه خـــوابه
علی اصغر هنوزم تو بغل ربابه
کربلایی حسن عطایی
گلچین ماه محرم ۱۴۰۴
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
Rubika: @mohjat_net
www.Mohjat.Net

