من آن مجاهد نستوه خردسال اسیرم حاج مهدی رسولی + متن شعر

بازدید: 113 بازدید
مهدی رسولی
.

من آن مجاهد نستوه خردسال اسیرم

متن شعر

من آن مجاهد نستوه خردسال اسیرم

که شمع محفل آزادگیست روی منیرم

پیام خون خدا خیزد از زبان خموشم

که سیدالشهدا را به شهر شام سفیرم

پناه هفت سپهرم که گفته دخت یتیم

شفیعه ی دو سرایم که خوانده طفل صغیرم

عزیز فاطمه هستم ز عزتم نشود کم

اگرچه در دل شب گوشه ی خرابه بمیرم

چه باک اگر که به سنگم زنند نخل کمالم

چه غم ز سلسله ی روبهان که دختر شیرم

مرا به شام نبینید در لباس اسارت

که تا خداست خدا بر تمام خلق امیرم

پیام آور خون شهید تا صف حشرم

ز سیدالشهدا باشد این مقام خطیرم

عدو به چشم حقارت نظاره کرد به حالم

خبر نداشت که حتی فرشته نیست نظیرم

یزید داد مرا جا به روی خاک خرابه

به زعم آن که شمارد میان خلق حقیرم

کجاست تا نگرد در همین خرابه ز عزت

پناه طفل صغیر و مطاف شیخ کبیرم

به سن کوچک من منگرید کآمدم این جا

نه دست زائر خود بلکه دست خلق بگیرم

اگرچه آمده مشهور نام من به رقیه

بسان فاطمه در عزت و جلال شهیرم

قسم به دامن پاک حسین پرور زهرا

که من عزیزم و ذلت ز هیچکس نپذیرم

خدا گواست کتک خوردم التماس نکردم

مگر نه دختر ناموس کردگار قدیرم

شعر: استاد سازگار

برای دانلود صوت کلیک کنید

حاج مهدی رسولی
شب ۶ ماه صفر ۱۴۰۴

برای مشاهده جدیدترین اشعار
به صفحه اصلی سایت مراجعه کنید

سایت مهجه؛ آرشیو جامع متن مداحی
برای مشاهده جدیدترین شعر و صوت ها
به شبکه های اجتماعی مهجه بپیوندید

متن کامل

.