با دست بسته بین سلسله محمدرضا بذری + متن شعر

بازدید: 55 بازدید
محمدرضا بذری
.

با دست بسته بین سلسله

متن شعر

با دست بسته بین سلسله

با پای زخم و پر ز آبله

سخته دویدن پشت قافله

به زجر بگید کنار بیاد با راه رفتنم

صدای پاشو میشناسن زخمای تنم

بگو جلوی بچه ها اینقدر نزنم

آه عمه داد سرم میکشه

آه عمه خیلی بد میزنه

آه دستش وقتی خسته میشه

آه عمه با لگد میزنه

****

رفت زجرو جاشو ساربون گرفت

دستاش توی شام تازه جون گرفت

جوری زدش چشمامو خون گرفت

کشون کشون منو کشوند تا بازار شام

با گریه داد زدم موهامو ول کن میام

بزن منو ولی نه پیش چشم بابام

آه عمه سنگینه دستشون

آه عمه تار میبینه چشام

آه محکم رو لبم میزنه

تا میگم من بابامو میخوام

برای دانلود صوت کلیک کنید

محمدرضا بذری
شب ۵ ماه صفر ۱۴۰۴
برای مشاهده جدیدترین اشعار
به صفحه اصلی سایت مراجعه کنید

متن کامل

.