


متن شعر
روضه ی تازه بگم حرف تکراری بسه
این یه بارو آسمون به زمین نمیرسه
یه قدم فاصله بود از خیمه ها تا لب رود
حرمله اصلا روز عاشورا نبود
شاید آفتاب صورت سه ساله رو سوزونده بود
لبای علیِ اصغر از عطش ترک نخورد
کسی از شدت تشنگی نمرد
عمو عباس رفت و از علقمه کلی آب آورد
حیف حیف حیف
همش دروغه دروغه واقعیت نداره
خدا ببخشه ما رو که زنده ایم دوباره
****
توی ذهنت حرفمو اینور و اونور نکن
من دارم دروغ میگم روضمو باور نکن
آره اصلا ساعت سه کلی بارون میومد
تیو قتلگاه مهمون میومد
دیگه شمر از توی گودال دیگه بیرون میومد
خاطرت جمع وقتی مادرش رسید سنان نبود
مطمئنم زیر پا قران نبود
من میگم انگشترش تو دست ساربان نبود
حیف حیف حیف
همش دروغه دروغه واقعیت سیاهه
وقتی حسین نباشه عقیله بی پناهه
****
نمیتونی هرچی رو که دلت خواست بگی
دو سه تا مصیبته نباید راست بگی
به امام حسین دروغه بازار بَرده فروش
کسی دست نزد به گوشواره و گوش
تا ته سفر رقیه رفت سری دوش عموش
مثلا شام هیچکسی هیزم روی معجر نریخت
رو سر سه ساله خاکستر نریخت
هیچکسی ته شرابو ….
.
محمدرضا نوشه ور
هیئت هفتگی مهر ۱۴۰۴
برای مشاهده جدیدترین اشعار
به صفحه اصلی سایت مراجعه کنید
Telegram | Eitaa | Bale | Rubika
مهجه در فضای مجازی؛ به ما بپیوندید

