آینه در آینه نور مکرم زینب است
جلوه در جلوه تجلیات خاتم زینب است
خطبه در خطبه امیرالمؤمنین دم زینب است
زُهره در زُهره ظهور اسمِ اعظم زینب است
آنکه با عشق حسینی گشته همدم زینب است
با مُسمط با قصیده با غزل با مثنوی
صائبی از اصفهان و بیدلی از دهلوی
جودی و یغما و نَیِر شهریار و مولوی
میبرد اما دلم را مصرعی از منزوی
این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است
نام او پر کرده عالم را حجابش بیشتر
خطبه اش بنیان کن و فصل الخطابش بیشتر
غیرتش مبهوت ساز است انقلابش بیشتر
محملش دارد تماشا و رکابش بیشتر
گفت با عباس پشتیبان پرچم زینب است
شمع اگر این است دل پروانه باشد بهتر است
می اگر این است پر پیمانه باشد بهتر است
سر اگر خاک در میخانه باشد بهتر است
عقل در توصیف او دیوانه باشد بهتر است
در شهامت برتر از سارا و مریم زینب است
عشق وقتی میتپد عاشق پرستو میشود
دست عاشق زود از حال دلش رو میشود
هر که با خورشید شد آیینه او میشود
دختر شاه نجف هم شاه بانو میشود
یک تن اما حامی ناموس عالم زینب است
از همان اول خدا میخواست او را شد حسین
اصلا او با اولین پلک تماشا شد حسین
فاطمه شد مرتضی شد پیش از آنها شد حسین
گر چه نامش بود زینب بعدش اما شد حسین
او حسین است و حسینش هم مُسلم زینب است
گر چه بر بال و پر خود سلسله دارد هنوز
او که باشد سایبانی قافله دارد هنوز
میرود پشت برادر فاصله دارد هنوز
با سر هر زلف او صد ها گله دارد هنوز
آنکه ریزد در فراغت اشک ماتم زینب است
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.
مهجه | www.Mohjat.net
@mohjat_net