چقدر شلوغ قتلگاه نمیرسه صدات
نمیدونم باید حسین چیکار کنم برات
لبای تشنه تو شد مصیبت فرات
عجب قیامتی شده غروب کربلا
شبیه مادرم زدن تو رو چه بی هوا
به زیر چکمه های شمر زدی تو دست و پا
به سمت قتلگاه تو نگاه زینبه
دیدم که خنجر و کشید دوازده مرتبه
تنی که دیگه بی سره به زیر مرکبه
برای درهمی حسین یه عده کشتنت
دیدم که پاره پاره شد تموم پیرهنت
نشد که نیزه ها رو در بیارم از تنت
غروب و نعل تازه و صدای ده سوار
سر تو روی نیزه و میخنده نیزه دار
میون خیمه سوخته ها میگم که الفرار
من و به قصد کشت زدن قدم کمونیه
دیدم تو دست ساربان ازت نشونیه
ببین که گوش دخترت رقیه خونیه
نیگاهم به علقمه کجاست برادرم
ببینه دست به دست داره میگرده معجرم
با شمر و زجر و حرمله اخه کجا برم
دنیای من اقای من اللهم الجعل محیای من
من برای تو گریه میکنم تو برای من اقای من
سامون بده لیلای من یک خبری به مجنون بده
من که مردم کرب و بلات و نشون بده
میگم عاشقم اما خودم بهتر میدونم که نا لایقم
کدوم عاشقی من که همیشه برای تو اینه دقم
کجا عاشقم
درد بده دوا بده هر چی دارم ازم بگیر به من یه کربلا بده
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.
وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com
مهجه | www.Mohjat.net
@mohjat_net