تاریخ انتشار:
بازدید: 1,081 بازدید



من آسمان ابری باران گرفته ام
از چشم عمه غیرت طوفان گرفته ام
از لحظه ای که سر روی نیزه گذاشتی
زنجیر بسته راه بیابان گرفته ام
من با وجود ضعف تنم در مسیر شام
با خطبه های عمه مان جان گرفته ام
بابا ببین حکایت دندانمان یکیست
امشب برات روضه دندان گرفته ام
ماهم ولی هلال قدم پر ستاره ام
خورشید خون گرفته به دامان گرفته ام
میدانم از تنور فقط نان میاورند
حالا چطور از تو بوی نان گرفته ام
طفل گرسنه با شکم سیر میزدند
در شهر شام شام غریبان گرفته ام
دیگر خرابه درد سرش گریه من است
بابا ببر مرا که دلم تنگ رفتن است
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.
وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com
مهجه | www.Mohjat.net
@mohjat_net
