کسی در سن هجده سالگی پهلو نمیگیرد
کسی در خانه اش از مَحرَم خود رو نمیگیرد
جوان وقت نشستن از کسی یاری نمیخواهد
و تا برخواست از جا دست بر زانو نمیگیرد
ولی زهرای من این روز ها یک دست بر پهلو
و دست دیگرش را هم به روی گونه میگیرد
نمیبینم که بنشاند به زانو کودکانش را
بغل میگیرد اما یاری از بازو نمیگیرد
به دستی میکِشد بر گیسوی طفلان خود شانه
به دست دیگر اما موج را از مو نمیگیرد
شاعر: محمد حسین ملکیان
***
مادر دگر بهانه به دستت نمی دهم
یک لحظه کار خانه به دستت نمی دهم
دستت شکسته و به سرم شانه می کشی
از این به بعد شانه به دستت نمی دهم
***
ای پدر بنشین و با من قصه یاور بگو
ماجرای محسن شش ماهه و مادر بگو
من نمیدانم چرا از میخ در خون می چکد
گر تو میدانی پدر اسرار میخ در بگو
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.
وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com
مهجه | www.Mohjat.net
@mohjat_net