متن شعر
ببین التماس دل دخترت رو
چرا جمع کردی دیگه بسترت رو
میشه دیگه امشب تو روت و نگیری
بدون من اخه کجا داری میری
نمیگی که بی تو یه خونه خرابم
برا هر سلامم کی میده جوابم
شده بستر تو پُرِ لاله بازم
آخه کار من نیست که تابوت بسازم
مرو یار حیدر
به تابوت دیگه تموم حواست
بازم خونِ تازست به روی لباست
داری راه میری نشسته نشسته
دیدم از نفس هات که دندنت شکسته
بمون پیش حیدر یه روزم یه روزِ
نمیزارم این دفعه پهلوت بسوزه
نمیزاریم این خونه اتیش و دود شه
نمیزارم این دفعه گونت کبود شه
مرو یار حیدر
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.
وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com
مهجه | www.Mohjat.net
@mohjat_net