متن شعر
همدم یار شدن دیده تر میخواهد
پیر میخانه شدن اشک سحر میخواهد
عاشقی کار دل مصلحت اندیشان نیست
قدم اول این راه جگر میخواهد
بال و پر های به دور و بر شمع ریخته گفت
بشنود هر که ز معشوق خبر میخواهد
هر که عاش شده خاکستر او بر باد است
عاشق از خویش کجا رد و اثر میخواهد
هنر آن نیست نسوزی به میان آتش
پر زدن در وسط شعله هنر میخواهد
در ره عشق طلا کردن هر خاک سیاه
فقط از گوشه چشم تو نظر میخواهد
ظرف آلوده ما در خور صهبای تو نیست
این ترک خورده سبو رنگ دگر میخواهد
زدن سکه سلطانی عالم تنها
یک سحر از سر کوی تو گذر میخواهد
******
دیر آمدم دیر آمدم در داشت می سوخت
هیئت میان وای مادر داشت می سوخت
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می سوخت
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.
وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com
مهجه | www.Mohjat.net
@mohjat_net