من با دم تیغم شهادت آفریدم
در فتح خیبر قلب مرحب را دریدم
چون کوه بنشستم به روی سینه عَمر
مردانه آن خصم خدا را سر بریدم
یک روز در جنگ اُحد خوردم نود زخم
دریای لشکر را به خاک و خون کشیدم
یک لحظه زانویم نلرزید و به گوشم
خود لافتی الا علی از حق شنیدم
یک دم نیاوردم ز محنت خم به ابرو
یک عمر در کام بلا ها آرمیدم
با آن همه وقتی که زهرایم زمین خورد
جان دادن خود را به چشم خویش دیدم
آن شب زمین خوردم که دور از چشم مردم
دنبال تابوت عزیز خود دویدم
با آنکه همچون آسمان بودم مقاوم
مثل هلال از غصه ما هم خمیدم
یا فاطمه شرمنده ام از اینکه امشب
با دست خود خشت لحد بهر تو چیدم
میثم گنه کار است اما شاعر ماست
یا رب ببخش او را به زهرای شهیدم
شاعر: استاد سازگار
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.
وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com
مهجه | www.Mohjat.net
@mohjat_net