بسوز ای دل بزن شراره
که شعله خیزد ز سنگ خواره
بریز ای اشک به رخ هماره
که تازه گشته غمم دوباره
صدا ندارد ترانه من
کسی نزد سر به لانه من
غریب و تنها به خانه من
غروب کرده مه و ستاره
خزان فتاده به لاله زارم
نه تاب هجران نه راه چاره
غریب کوچه شهید خانه
جدا شد از من به تازیانه
به بازوی او به سینه من
بود نشانه بود شراره
غم خسوف قمر بگویم
حدیث قتل پسر بگویم
به سینه یا میخ در بگویم
کدام را من کنم اشاره
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.
وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com
مهجه | www.Mohjat.net
@mohjat_net